→★♀♥❥❥ ❤❤کمــــــــــ❤ــــــپ عشــــ❤ـــق❤❤❥❥♥♀★←

دوستت دارم” را برای هر دویمان فرستادی هم من ، هم او خیانت میکردی یا عدالت ؟

→★♀♥❥❥ ❤❤کمــــــــــ❤ــــــپ عشــــ❤ـــق❤❤❥❥♥♀★← - صفحه 2

<-PostAuthor->
→★♀♥❥❥ ❤❤کمــــــــــ❤ــــــپ عشــــ❤ـــق❤❤❥❥♥♀★← دوستت دارم” را برای هر دویمان فرستادی هم من ، هم او خیانت میکردی یا عدالت ؟

❤❤می روم❤❤

مي‌روم شايد كمي حال شما بهتر شود



مي‌گذارم با خيالت روزگارم سر شود



از چه مي‌ترسي برو ديوانگي‌هاي مرا



آنچنان فرياد كن تا گوش عالم كر شود



مي‌روم ديگر نمي‌خواهم براي هيچ كس



حالت غمگين چشمانم ملال‌آور شود



بايد اين بازنده‌ي هر بار – جان عاشقم –



تا به كي بازيچه اين دست بازيگر شود



ماندنم بيهوده است امكان ندارد هيچ وقت



اين منِ ديرينِ من يك آدم ديگر شود



تاريخ : پنجشنبه 22 بهمن 1394 | 8:44 | نویسنده : آرᓄـیـــטּ.Z |

❤❤هیچ وقت❤❤

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری دوم www.pichak.net كليك كنيد



تاريخ : پنجشنبه 15 بهمن 1394 | 9:14 | نویسنده : آرᓄـیـــטּ.Z |

❤❤کسی غرور گرگ را❤❤

کسی غرور گرگ را درک نکرد...


مردم عاشق سگهایی هستند که


به پایشان می افتند و دم تکان میدهند...



تاريخ : سه شنبه 22 دی 1394 | 11:00 | نویسنده : آرᓄـیـــטּ.Z |

❤❤گرگ را دوست دارم❤❤

Image result for ‫گرگ باش‬‎



تاريخ : سه شنبه 22 دی 1394 | 10:51 | نویسنده : آرᓄـیـــטּ.Z |

❤❤شبی گرگ را❤❤


گرگ هر شب به شکار میرفت و بی


آنکه چیزی شکار کند باز میگشت


ﺷﺒﯽ گرگی ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻡ . . .


ﺑﺎ ﻻﺷﻪ ﯾﮏ ﺁﻫﻮ ﺩﺭ ﺩﻫﺎﻥ ﺑﻪ ﮔَﻠﻪ ﺁﻣﺪ…


ﮔﺮﮒ ﻫﺎﯼ ﮔﻠﻪ ﺷﺎﺩ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺷﮑﺎﺭ ﺍﻭ …


ﭘﺮﺳﯿﺪند ﭼﺮﺍ ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﯽ ﮔــــــــﺮﮒ ... ؟


ﮔﻔﺖ: ﺩﺭ ﺳﯿﺎﻫﯽ ﺷﺐ ﭼﺸﻤﺎﻧﺶ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻡ


ﺩﻟﻢ ﺭﺍ ﺭﺑﻮﺩ…


ﺷﻨﯿﺪﻡ ﺻﺪﺍﯼ ﺳﮕﺎﻥ ﻭﻟﮕﺮﺩ ﺭﺍ …


ﺩﻭﯾﺪﻡ…


ﭘﺮﯾﺪﻡ…


ﺯﯾﺮ ﮔﻠﻮﯾﺶ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﻭ ﺩﺭﯾﺪﻣﺶ …


ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺷﺘﻢ,


ﺍﻣﺎ…


ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﺳﺘﻢ ﻃﻌﻤﻪ ﻣﻦ ﻧﺼﯿﺐ ﺳﮕﺎﻥ ﻭﻟﮕﺮﺩ ﺷﻮﺩ...



تاريخ : سه شنبه 22 دی 1394 | 10:38 | نویسنده : آرᓄـیـــטּ.Z |

❤❤اخه دلم خدایی داره❤❤

هنوز هم ،


گاهی دلتنگ میشوم


نه برای تو...


برای آن کسی که فکر میکردم تو بودی!





تاريخ : دوشنبه 21 دی 1394 | 10:31 | نویسنده : آرᓄـیـــטּ.Z |

❤❤خسته ام❤❤



تاريخ : دوشنبه 21 دی 1394 | 10:30 | نویسنده : آرᓄـیـــטּ.Z |

❤❤فرشته ای ازخداپرسید❤❤




تاريخ : دوشنبه 21 دی 1394 | 10:27 | نویسنده : آرᓄـیـــטּ.Z |

❤❤دلم گرفته❤❤

نتیجه تصویری برای دلم گرفته



تاريخ : پنجشنبه 3 دی 1394 | 19:38 | نویسنده : آرᓄـیـــטּ.Z |

❤❤داستان واقعی عشق سارابه پسرجوان❤❤

هیچ کس جوابی نداد. همه ی کلاس یکباره ساکت شد.



همه به هم دیگه نگاه می‌کردند. ناگهان سارا یکی از



بچه‌های کلاس آروم سرش و انداخت پایین در حالی که



اشک تو چشاش جمع شده بود. سارا سه روز بود با



کسی حرف نزده بود بغل دستیش نیوشا موضوع رو



ازش پرسید. بغض ساراترکید و شروع کرد به گریه کردن



معلم اونو دید و… گفت: سارا جان تو جواب بده دخترمشق چیه؟



سارا با چشمای قرمز پف کرده و با صدای گرفته گفت: عشق؟



دوباره یه نیشخند زدو گفت:عشق… ببینم خانوم معلم



شما تابحال کسی رو دیدی که بهت بگه عشق چیه؟



معلم مکث کردو جواب داد:خب نه ولی الان دارم از تو می‌پرسم!!!



سارا گفت: بچه‌ها بذارید یه داستانی رو از عشق براتون



تعریف کنم تا عشق رو درک کنید نه معنی شفاهی شو حفظ کنید…



و ادامه داد: من شخصی رو دوست داشتم و دارم از




وقتی که عاشقش شدم با خودم عهد بستم که تا وقتی




که نفهمیدم از من متنفره بجز اون شخص دیگه ای رو توی



دلم راه ندم برای یه دختر بچه خیلی سخته که به یه چنین



عهدی عمل کنه. گریه‌های شبانه و دور از چشم بقیه به



طوریکه بالشم خیس می‌شد اما دوسش داشتم بیشتر



از هر چیز و هر کسی حاضر بودم هر کاری براش بکنم هر کاری…



من تا مدتی پیش نمی‌دونستم که اونم منو دوست داره



ولی یه مدت پیش فهمیدم اون حتی قبل ازینکه من عاشقش بشم



عاشقم بوده چه روزای قشنگی بود sms بازی‌های شبانه،



صحبت‌های یواشکی ما باهم، خیلی خوب بودیم، عاشق



هم دیگه بودیم، از ته قلب همدیگرو دوست داشتیم و هر



کاری برای هم می‌کردیم. من چند بار دستشو گرفتم



یعنی اون دست منو گرفت خیلی گرم بودن



عشق یعنی توی سردترین هوا با

بقیه در ادامه مطلب



ادامه مطلب
تاريخ : پنجشنبه 3 دی 1394 | 19:33 | نویسنده : آرᓄـیـــטּ.Z |

❤❤شرط بندی❤❤

ﺩﺧﺘﺮ : ﻋﺸﻘﻢ ﺷﺮﻁ ﺑﻨﺪﯼ ﮐﻨﯿﻢ؟؟؟


ﭘﺴﺮ : ﺑﺎﺷﻪ ﺧﺎﻧﻮﻣﻢ ...ﺑﮑﻨﯿﻢ ...



ﺩﺧﺘﺮ : ﺗﻮ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﻧﯽ 24 ﺳﺎﻋﺖ ﺑﺪﻭﻥ ﻣﻦ ﺑﻤﻮﻧﯽ ...



ﭘﺴﺮ : ﻣﯽ ﺗﻮﻧﻢ ...



ﺩﺧﺘﺮ : ﻣﯽ ﺑﯿﻨﯿﻢ ..



24 ﺳﺎﻋﺖ ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯽ ﺷﻪ ﻭ ﭘﺴﺮ ﺍﺯ ﺳﺮﻃﺎﻥ ﻋﺸﻘﺶ



ﻭ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺯﻭﺩ ﻗﺮﺍﺭﻩ ﺑﻤﯿﺮﻩ ﺧﺒﺮ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ...




24 ﺳﺎﻋﺖ ﺗﻤﻮﻡ ﻣﯽ ﺷﻪ ﻭ ﭘﺴﺮ ﻣﯿﺮﻩ ﺟﻠﻮﯼ ﺩﺭ ﺧﻮﻧﻪ ﯼ ﺩﺧﺘﺮ ..




ﺩﺭ ﻣﯽ ﺯﻧﻪ ﻭﻟﯽ ﮐﺴﯽ ﺩﺭ ﺭﻭ ﺑﺎﺯ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﻪ ...



ﺩﺍﺧﻞ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﯽ ﺷﻪ ﻭ ﺩﺧﺘﺮ ﺭﻭ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﻪ ﮐﻪ ﺭﻭﯼ ﻣﺒﻞ ﺩﺭﺍﺯ ﮐﺸﯿﺪﻩ



ﻭ ﺭﻭﺵ ﯾﻪ ﯾﺎﺩﺩﺍﺷﺖ ﻫﺴﺖ ..


.

ﯾﺎﺩﺩﺍﺷﺖ : 24 ﺳﺎﻋﺖ ﺑﺪﻭﻥ ﻣﻦ ﻣﻮﻧﺪﯼ ...



ﯾﻪ ﻋﻤﺮ ﻫﻢ ﺑﺪﻭﻥ ﻣﻦ ﻣﯽ ﺗﻮﻧﯽ ﺑﻤﻮﻧﯽ ﻋﺸﻖ ﻣﻦ



...ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ ...



تاريخ : پنجشنبه 3 دی 1394 | 19:02 | نویسنده : آرᓄـیـــטּ.Z |

❤❤مراغرق❤❤

دل گیرم


کسی که مرا غرق خودش کرد


امانجاتم نداد



تاريخ : پنجشنبه 3 دی 1394 | 19:01 | نویسنده : آرᓄـیـــטּ.Z |

❤❤داستان واقعی گریه دار❤❤

اولش زیر بار نرفت

یه چند مدتی چت کردیم بعدش مخالفمیل باطنیم شمارمو بهش دادم


جواب یکیو دادمهر روز بی توجه تر میشدم و اون وابستهتر


تا اینکه یه روز با بغض گفت نرجس من


تورو واسه دوستی دو روزه نمیخوام


چرا نمیخوای بفهمی؟/


گفتم خب که چی؟


گفت یعنی میخوام برای همیشه کنارم باشی..


گفتم فعلا زوده برای این حرفا


گفت من امسال دارم برای کنکور میخونم


در ضمن 4 ماهه باهمیم کجاش زوده؟


ازم خواست بهش یه فرصت بدم منم اینکارو کردم


کم کم سعی کردم بهش دل ببندم


هر روز بیشتر دلبسته میشدم


کم کم ازش خوشم میومد...


دیگه نمیتونستم زیاد بهش بزنگم


فقط گه گه گاهی از گوشی مامانم ابجیم


یا تلفن خونه بهش زنگ میزدم


بعد چند ماه گوشیمو بهم پس دادن


اما من هنوز با اون در ارتباط بودم


اون رفت داشنگاه اصفهان


ما برای تمام زندگیمون اینده حال همه چی برنامه ریختیم


همه بهمون میگفتن لیلی و مجنون


هرکی باهاش حرف میزد


بقیه در ادامه مطلب




ادامه مطلب
تاريخ : پنجشنبه 26 آذر 1394 | 19:54 | نویسنده : آرᓄـیـــטּ.Z |

❤❤گفت میری؟❤❤


گفتم:میری؟



گفت:آره



گفتم:منم بیام؟



گفت:جایی که من میرم جای 2 نفره نه 3 نفر



گفتم:برمی گردی؟



فقط خندید



اشک توی چشمام حلقه زد



سرمو پایین انداختم



دستشو زیر چونم گذاشت و سرمو بالا آورد



گفت:میری؟



گفتم:آره



گفت:منم بیام؟



گفتم:جایی که من میرم جای 1 نفره نه 2 نفر



گفت:برمی گردی؟



گفتم:جایی که میرم راه برگشت نداره



من رفتم اونم رفت ولی اون مدتهاست که برگشته



و با اشک چشماش خاک مزارمو شستشو میده



تاريخ : پنجشنبه 26 آذر 1394 | 19:36 | نویسنده : آرᓄـیـــטּ.Z |

❤❤تنهایی راه رفتن❤❤



تاريخ : پنجشنبه 26 آذر 1394 | 10:53 | نویسنده : آرᓄـیـــטּ.Z |

❤❤حماقت یعنی❤❤



تاريخ : پنجشنبه 26 آذر 1394 | 10:28 | نویسنده : آرᓄـیـــטּ.Z |

❤❤عشق من❤❤

Image result for ‫تصاویر عاشقانه‬‎



تاريخ : پنجشنبه 26 آذر 1394 | 10:22 | نویسنده : آرᓄـیـــטּ.Z |

❤❤تولدت مبارک❤❤

من همین دیروز بود که رفتم … رفتم و روی همان نیمکت نشستم …


گل سرخی روی آن گذاشتم و مثل همیشه زیر لب گفتم :


هرجا که هستی تولدت مبارک !



تاريخ : پنجشنبه 26 آذر 1394 | 10:19 | نویسنده : آرᓄـیـــטּ.Z |

❤❤عاشق بودن❤❤

تصویر مرتبط



تاريخ : پنجشنبه 26 آذر 1394 | 10:17 | نویسنده : آرᓄـیـــטּ.Z |

❤❤هم شکست وهم شکست داددل❤❤

من که گفتم این بهار افسردنی است


من که گفتم این پرستو مردنی است


من که گفتم ای دل بی بند و بار عشق یعنی رنج ، یعنی انتظار


آه عجب کاری به دستم داد دل


هم شکست و هم شکست داد دل . . .




تاريخ : پنجشنبه 26 آذر 1394 | 10:16 | نویسنده : آرᓄـیـــטּ.Z |

❤❤عشق ماهمانند❤❤

عشق ما همانند روزهای هفته است ، تو شنبه و من جمعه !


نمی دانم چرا جمعه اینقدر به شنبه نزدیک است


اما شنبه اینقدر از جمعه دور ؟!



تاريخ : پنجشنبه 26 آذر 1394 | 10:11 | نویسنده : آرᓄـیـــטּ.Z |

❤❤می گویند ساکتم❤❤

می گویند که ساکتم !


حکایتمان را برای هر که بگویم باورش نمی شود


که آن همه عشق ، آن همه نیاز ، آن همه امید


ولی این همه حسرت …




تاريخ : پنجشنبه 26 آذر 1394 | 10:09 | نویسنده : آرᓄـیـــטּ.Z |

❤❤من یاد توراکردم❤❤

من یاد تو را تا کردم و لای آن کتاب حافظ روی طاقچه


که تو به من هدیه کرده بودی پنهان کردم …


آری خوب می دانم که دیگر نیستی ولی چه کنم


که همه ی فال هایم تا ابد بوی تو را خواهند داد ؟!




تاريخ : پنجشنبه 26 آذر 1394 | 10:05 | نویسنده : آرᓄـیـــטּ.Z |

❤❤کسی راپیدا کنم❤❤

باید کسی را پیدا کنم که دوستم داشته باشد


آنقدر


که یکی از این شب های


لعنتی آغوشش را برای من


و یک دنیا خستگیم بگشاید ؛


هیچ نگوید و هیچ نپرسد


فقط مرا در آغوش بگیرد بعد همانجا بمیرم


تا نبینم روزهای آینده را …


روزی که دروغ میگوید ، روزی


که دیگر دوستم ندارد


روزهایی که دیگر مرا در آغوش نمی گیرد


و روزی که عاشق دیگری می شود !



تاريخ : پنجشنبه 26 آذر 1394 | 10:01 | نویسنده : آرᓄـیـــטּ.Z |

❤❤دوستت دارم❤❤


دختر از دوستت دارم گفتن هر شب پسره خسته شده بود..


یک شب وقتی اس ام اس اومد بدون اینکه اونو باز کنه


موبایل رو گذاشت زیر بالشش و خوابید


صبح مادر پسره به دختره زنگ زد و گفت: پسرم مرده…


دختره شوکه شد و با چشم پر از اشک


بلافاصله سراغ اس ام اس شب گذشته رفت..


پسره نوشته بود… تصادف کردم


با مشکل خودم رو رسوندم دم در خونتون


لطفا بیا پائین میخوام برای آخرین بار ببینمت…


«خیلی خیلی دوستت دارم»



تاريخ : شنبه 21 آذر 1394 | 11:48 | نویسنده : آرᓄـیـــטּ.Z |

❤❤سربازعاشق❤❤

به سلامتیه سربازی که بخاطرش میره امــــــا


وقتی برمیگرده میبینه عشقش مادره...



تاريخ : شنبه 21 آذر 1394 | 11:47 | نویسنده : آرᓄـیـــטּ.Z |

❤❤یادگرفـــــــــــتم❤❤

همه چیز را یاد گرفته ام !


یاد گرفته ام که چگونه بی صدا بگریم


یاد گرفته ام که هق هق گریه هایم را با بالشم ..بی صدا کنم


تو نگرانم نشو !!


همه چیز را یاد گرفته ام !


یاد گرفته ام چگونه با تو باشم بی آنکه تو باشی !


یاد گرفته ام ….نفس بکشم بدون تو……و به یاد تو !


یاد گرفته ام که چگونه نبودنت را با رویای با تو بودن…


و جای خالی ات را با خاطرات با تو بودن پر کنم !


تو نگرانم نشو !!


همه چیز را یاد گرفته ام !


یاد گرفته ام که بی تو بخندم…..


یاد گرفته ام بی تو گریه کنم…و بدون شانه هایت….!


یاد گرفته ام …که دیگر عاشق نشوم به غیر تو !


یاد گرفته ام که دیگر دل به کسی نبندم ….


و مهمتر از همه یاد گرفتم که با یادت زنده باشم وزندگی کنم


اما هنوز یک چیز هست …که یاد نگر فته ام …


که چگونه…..!


برای همیشه خاطراتت را از صفحه دلم پاک کنم …



تاريخ : جمعه 13 آذر 1394 | 15:52 | نویسنده : آرᓄـیـــטּ.Z |

❤❤التماس مال ❤❤

التماس مال دیروز بود ! مال وقتی که ساده بودم !


امروز . . .


می خواهی بروی ؟


هیس !


فقط خداحافظ . . . !



تاريخ : پنجشنبه 12 آذر 1394 | 11:59 | نویسنده : آرᓄـیـــטּ.Z |

❤❤شمع❤❤



تاريخ : پنجشنبه 12 آذر 1394 | 11:13 | نویسنده : آرᓄـیـــטּ.Z |

❤❤سکوت❤❤

گذشت آن زمان کهنه دیدار


رفت آن دقیقه های پر هیاهو


رفت آن حس دیدار


شکست آن لحظه زیبا


سکوت‌‌،سکوت،سکوت


و تو ...


چه ساده گذشتی از این همه احساس


و من...


سکوت‌‌،سکوت،سکوت




تاريخ : پنجشنبه 12 آذر 1394 | 11:08 | نویسنده : آرᓄـیـــטּ.Z |



.: Weblog Themes By M a h S k i n:.